هدیه ای از طرف خدا

کارای النا

1393/10/9 16:38
318 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دخترم قبل از هر چی یه عذر خواهی بابت این مدت نبودنم و ننوشتن خاطرات شیرینت ازت معذرت میخوام . دختر گلم دلم خوش بود اخ شهریور 93 دفاع میکنم و راحت میشم اما نشد یعنی استادام سر اینکه  کی راهنمای اول بشه دعواشون شد و این وسط من موندمو پایان نامه نخونده شده که الان با گذشت 5 ماهه که دارن پایان نامه من بدبختو میخونن و دوباره کلی کار بهم اضافه کردند و چون از محیط دانش/اه و استادام دور بودم به تنهایی مجبور شدم همه کارایی که حتی چیزی ازش نمیدونستمو انجام بدم بخاطر همین تماما پای لب تاب بودم. کوچولوی من که الان روز به روز داری بزرگ میشی منو ببخش.

دختر گل من الان دقیقا 1 سال و 3 ماه و15 روزشه و خیلی کلماتو غلط غلوط میگه. البته بعضیاشم خیلی قشنگ میگه. مامانی. بابایی.بالا. الو

پ پ : هر نوع خوراکی

آپ: اب

طوطو: هر نوع پرنده

هاپو :هر جونور 4 پا

پ بانه: پروانه

دلام :سلام

داخ: داغ

تا یکی زنگ میزنه در هر شرایطی که باش پا میشی و بلند میگی کیه کیه و بعدشم خودت میگی بابایه. تلفن و برمیداری و میگی الو دلام  بعدازظهرا که میشه کاپشن و کفشتو میاری میگی دد و میخوای بپوشی بری دد. راستی خوب شد یادم اومد دوتا دوست پسرم پیدا کردی که البته خیلی بزرگن و میان دنبالت باهاشون میری خونشون کلی باهات بازی میکنن دیگه بغل ما نمیای که.

النای شیطون تو خیلی شیطونی و اینو همه میگن ولی اصلا دختر نغ نغویی نیستی و تو سکوت کلی خرابکاری میکنی دیگه امار ظرفایی که شکوندی از دستم در رفته مجبور شدم در کابینت ها رو با روبان ببندم. تمام کشوهارو خالی کردم اخه هر چی توش بود و میزختی بیرون و تو کل خونه پخش میکردی بعضی کشوهارو چسب زدیم خلاصه  هر چی که دستت میرسید در امان نبود. دیگه فک نکنم وسیله ارایشی برای من جا گذاشته باشی.تازه سه تا از کلیدهای لب تاب منو کندی. خلاصه مامان جون خیلی شیطونی و خیلی بامزه همه دوست دارن و تو هم اصلا غریبی نمیکنی حتی گریه میکنی تا بری بغل کارگرا یا همکارای بابایی

پسندها (1)

نظرات (0)