هدیه ای از طرف خدا

النا روز پنجم محرم در مراسم علی اصغر

1392/8/27 14:06
143 بازدید
اشتراک گذاری

النای کوچولوی من دختر نازم خیلی خوشحالم از اینکه همیشه کنارمی.عزیز دلم این ایام محرم من وتو به همراه مامان و بابا بزرگ و خاله اعظم اینا برای عذاداری میریم بیرون و من همش نگران این بودم که تو سرما نخوری و خدارو شکر حالت خوبه.با اینکه تو دو ماهت بود با هم به مراسم شیرخوارن به یاد علی اصغر رفتیم و لباسی رو که برات گرفته بودم تنت کردم.بابایی هم یه جلد شیر خریده و مثل هر سال برای مراسم روز تاسوعا و عاشورا دسته بندی انجام میده .مامانم وقتی به مظلومیت امام حسین و یارانش فکر میکنم و این که طفل 6 ماهشو چطور از دست داده جگرم میسوزه و حتی نمیتونم تصور کنم. وقتی به گلوی کوچولوت با اون پوست نازکش نگاه میکنم پیش خودم میگم چطور دلشون اومد تیر به گلوی علی اصغر بزنن.

 وقتی انگشتمو تو دست تو میذارم و تو محکم اونو میگیری از علی اصغر میخوام که دست مارو همینجوری بگیره و رها نکنه

اینم عکسهایی که تو مراسم ازت گرفتم

 



 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)