هدیه ای از طرف خدا

ما رفتیم کرج

1393/3/11 12:47
123 بازدید
اشتراک گذاری

النا جونم دختر نازم من و شما دوتایی باهم اومدیم کرج خونه مامان جون تا من اینجا بتونم کارای پایان ناممو انجام بدم و تورو میذارم خونه پیش مامان جون و تو هم دختر خیلی خوبی هستی و یه کوچولو اذیت میکنی .صبح اون روز که میخواستیم بیایم به محض که از خواب بیدار شدی حالت بد شد و خیلی حالت بد شد تا یک هفته مریض بودی اما الان شکر خدا خوبی. حالا قراره بابایی بیاد هم تورو نگه داره هم به من کمک کنه

دختر گلم این روزا نمیتونم زیاد چیزی بنویسم  چون سرم خیلی شلوغه

پسندها (1)

نظرات (0)