هدیه ای از طرف خدا

شیطنت های قند عسل

النا جونم دختر نازم خیلی شیطون شدی و به عبارتی غیرقابل کنترل من و بابایی همش باید دنبالت اینور و اونور بریم مخصوصا از وقتی یاد گرفتی چاردستوپا بری . هنوز هیچی نشده یه فنجون شکوندی با یه مجسمه . خدا نکنه که خودتو به گلدونای کنار خونه برسونی بیچاره ها تا میان جون بگیرن خانوم خانوما از راه میرسی و از خاکش گرفته تا شاخ و برگاش همه رو نابود میکنی بعدشم که میخوای بخوریشون .خلاصه مامان جونم مثل جارو برقی شدی و کوچکترین چیزی تو خونه پیدا کنی سریع میکنی تو دهنت و بزور باید در بیارم.  دستتو به هر چیزی میگیری و بلند میشی والان یاد گرفتی دیگه خودتو ول نمیکنی تا بخوری زمین و اروم میشینی راستشو بخوای خیلی زودتر از سنت داری این کارارو میکنی  ...
22 ارديبهشت 1393

النا رفته دد

من  و النایی و بابایی همه یعنی اعظم خانم  و بچه هاشو دعوت کردیم که بریم بیرون  و رفتیم غربالبیز مهریز که خیلی گذشت. و بابایی همه کارارو کردو واقعا بهم خوش گذشت شما کوچولوی من که خوابت برد من و بابایی و همه رفتیم اطرافودیدیم و اب بازی کردیم  ولی وقتی بابایی میخواست از روی سنگ که روی جوی اب بود رد بشه سنگ شکستو خورد رو پاش و خیلی زخم شد و منم که بدون کفش دویدم سمتش پام رفت رو ذغال و سوخت اما هیچی نگفتم خدارو شکر پاش نشکست. بعدشم رفتیم یجایی یه تپه از ریگ که شما خانومی پاتو میکرد توش و کلی کیف میکردی    ...
12 ارديبهشت 1393

چار دست و پا رفتن

سلام دوستان امید وارم همیشه شاد باشین منم خیلی خوشحالم چون سوگلم دخترم همین الان ساعت 23:12 دقیقه 93/02/08 چار دست و پا راه افتاد  وقتی خوابه خودش میشینه و از مبل میره بالا و می ایسته. دل شاد باشید
8 ارديبهشت 1393

علاقه به زیر مبل النا خانم

ناز گلم کوچولوی مامان الان 7 ماهته و تو به هر طریقی باشه خودتو به اینطرف و اونطرف میکشی و قبل تر از این هم با قل خوردن میرفتی. یه جایی داری که کلی ذوق میکنی بری اونجا حتی شبا موقع خواب نمیدونم چه علاقه ای به زیر مبل داری یه بار دیدم رفتی اون زیرو داری پایه هاشو میخوری     ...
8 ارديبهشت 1393

عکس

النای نازم دختر قشنگم تو ایام عید که همگی با هم رفتیم کرج خیلی خوش گذشت و شما هم خیلی دختر خوب وخانومی بودی و شکر خدا این عید همش خاطرات خوب و قشنگ بود اول عقد دختر دایی سیما که خیلی خوش گذشت و بعدش هم نامزدی دخترخاله ستاره که اونم واقعا خوش گذشت و همه حسابی رقصیدیم و بعد از اونم رفتیم همدان و با اینکه سرد بود اما خوب بود. جالب بود تو غار علی صدر خانم خانوما خوابت میومد وشیر میخواستی  اینم عکساش که البته بیشتر فیلم گرفتیم     اینم یه عکس از النا خانم گلم تو غار علی صدر همدان  ...
8 ارديبهشت 1393

سالگرد ازدواج

همسر باوفایم من برای همسفر شدن با تو از تمام دلبستگی هایم گذشتم، حال منم و یک بغل پر ازگلهای عاشقی، تو وعده سبز شدن دل کویر مرا دادی و بغض بی پایان مرا فرو نشاندی، وقتی باران نمی بارد تو مهربانی ببار ای گل همیشه بهار من در ثانیه های بودنت میمانم. در فصل شکست خوردنت میمانم.سه سال نه صد سال چه فرقی دارد تا لحظه دل سپردنت میمانم و دوستت دارم.... سالگرد یکی شدنمان مبارک النای من دختر نازم امسال با وجود تو حال بهتری داشتم ومخصوصا زمانی که بابایی منو سورپرایز کردو جلو 30 نفر یه کیک گرفته بودو روش نوشته بود النا I LOVE YOU و حسابی خوشحال شدمو کلی ذوق زدم .نازنینم امیدوارم سالیان سال کنار و عاشق هم باشیم. دوستون دارم ... ...
7 ارديبهشت 1393

مادرم روزت مبارک

مادرم تمام زندگیم درد میکند، دلم نوازش های مادرانه ات را میخواهد..... دغدغه ی روزمره ام بودن توست ! نفس کشیدنت... ایستادنت... خندیدنت.... مادرم تو باشی و خدا دنیا برایم بس است. امروز یعنی ٣١ فروردین ٩٣ روز مادر هستو این اولین سالی هست که نام مقدس مادر شامل منم میشه و از خدای بزرگ بابت این نعمتش ممنونم و حالا میفهمم مادر و مادری کردن یعنی چه و حالاس که قدر مادرمو بیشتر از همیشه میدونم و کاش میتونستم دنیارو به پاش بریزم و بابت همه ناسپاسیهام از او وخدام طلب بخشش کنم. مادرم کنارم نیستی ولی از همینجا دستو پاتو میبوسم و خدارو شکر میکنم که مادری مثل شما دارم امیدوارم منم بتونم برای النا مادر خوبی باشم. النای قشنگم تو هم بزرگ میشی و از...
1 ارديبهشت 1393